سریال ضربان قلب قسمت 1 دوبله فارسی
آدرس کانال مشکی ترکی
https://www.youtube.com/channel/UCmu9...
لینک کانال تلگرامی مشکی:
https://t.me/meshkimedia
آدرس کانال مشکی ترکیدو
https://www.youtube.com/channel/UC-Bs...
داستان قسمت آخر سریال دکتر معجزهگر، فصل اول. نازلی و علی به هم نزدیک میشوند؟ عادل میرود؟
https://youtu.be/TXkOxCPDdOE
داستان قسمت آخر روزگارانی در چوکوروا، فصل دوم. زلیخا و ایلماز به هم میرسند؟ مژگان زلیخا را میکشد؟
https://youtu.be/kcBp2BUALz0
داستان قسمت آخر سریال گودال، فصل سوم. راز یاماچ لو میرود؟ وارتلو فدا میشود؟
https://youtu.be/xszDBYpVIXk
داستان قسمت آخر سریال زن، فصل سوم. بهار و عارف عروسی میکنند؟ عاقبت شیرین چه میشود؟
https://youtu.be/PABScOevTfU
داستان قسمت آخر سریال تردید، فصل دوم. چه بلایی سر ریحان میآید؟ راز بزرگ عزیزه چیست؟ پدر میران کیست؟
https://youtu.be/canJbyG5KkQ
شب امبولانسی آژیر کنان جلوی بیمارستان میرسد.دختری پشت پرده درحالیکه لباسش را عوض کرده و روپوش میپوشد،باخود میگوید که اگر دو نفر سرنوشت شان با هم نوشته شده باشد، حتما یکروزی همدیگر را ملاقات میکنند. مصدومین را بسرعت وارد بیمارستان میکنند و میگویند در کافه ای دعوا شده و دنبال دکتر میگردند.صاحب کافی شاپ هم که سرش زخمی شده با چند نفر همراهانش آنجا امده و شروع به سروصدا کرده و با پرخاشگری با کارکنان انجا برخورد میکنند و یکی از انها یقه دستیار دکتر را میگیرد و او میگوید من دکتر نیستم.... در اینموقع خانم دکتری جلو آمده و میگوید: من دکتر هستم چه مشکلی هست؟ آن مرد میگوید: ما دکتر زن نمی خواهیم. خانم دکتر میگوید: فعلا من تنها دکتر اینجا هستم... زخم بیمارتان عمیق هست و یکربع بیشتر وقت ندارید که دکتر مرد بخواهید...
یکی از آنها به خانم دکتر توهین میکند و خانم دکتر به تنهایی شروع به دفاع و زد و خورد با آنها میکند و با اینکه آنها چند مرد قوی هستند، اما آنها را با حرکات کاراته و ماهرانه کتک میزند و آنها مجبور میشوند معالجه او را بپذیرند.... یکنفر از دستیار دکتر میپرسد: اسم این خانم دکتر چیه؟ دستیار میگوید: این دکتر جدیدمون هست و اسمش......
در این موقع داستان به گذشته برمیگردد...
بلند گو اسم ایلول اردم را در محیط تحصیل صدا میزند که مدیر او را احضار کرده است. ایلول به دفتر مدیر میرود و آنجا مدیر او را توبیخ میکند که رفتار و کارهای تو اعصاب همه را خراب کرده وتو آدم بشو نیستی و بخاطر مادرت تو را تحمل میکنیم. ایلول میگوید: آن زن مادر من نیست...و پس از بحثی با او،مدیر عصبی شده و میخواهد به او سیلی بزند که ایلول دستش را میگیرد و بعد از جوابگویی از اتاق میرود.در راهرو نامادری اش او را سرزنش میکند که : همش باید دنبال کارهای تو باشم و تو نمیدونی چه بلاهایی ممکنه بسرت بیاد... ایلول در پاسخ میگوید : اگر من هم حرف بزنم معلوم نیست سر تو چه بلایی بیاد. و با کنایه به موهای او و آرایشگاه اقا اوکتای اشاره میکند و مادرش ساکت میشود ....ایلول از آنجا بیرون میآید و در خیابان پدرش را میبیند که او را صدا میکند. ایلول میگوید: در خانه حرف میزنیم. اما پدرش میگوید: تو دیگه خانه ای نداری و باید از اینجا بری و ما