آرسه: ولی غیر ممکن نیست که یک پلیس به یک فرد انقلابی تبدیل بشود و بر عکس
سانتوره: پلیس واقعی این کار را نمیکند
آرسه: شما از نوع مخصوصی هستید؟
سانتوره: از بعضی لحاظ بله، از لحاظ انجام وظیفه از همان نوعی که همکاران روسی و یا چینی شما هستند
آرسه: ما با آنها آشنایی نداریم شما در مملکت ما کار میکنید
سانتوره: در هر صورت ما به برقراری نظم علاقمندیم و به همین جهت از تغییرات خوشمان نمیآید، ما محافظهکاریم
آرسه: در کشور ما خیلیها از گرسنگی میروند پلیس میشوند نه بخاطر علاقه
سانتوره: بله، ولی به هر جهت آنها پلیس میشوند در حالی که کسان دیگر چون گرسنه هستند دزد میشوند
آرسه: شما فکر میکنید که گرسنگی امکان انتخاب را میدهد؟
سانتوره: من فکر میکنم یک انسان واقعی همیشه انتخاب میکند، شما نه؟
آرسه: نه، ما به انسان واقعی اعتقاد نداریم ما به انسانها اعتقاد داریم آقای سانتوره به حق برابریشان، به نیازمندیهایشان، به اینکه امکان تشکیل دادن یک اجتماع بهتر و خوشبختر را داشته باشند
سانتوره: من هم همینطور، من هم به تمامی اینها معتقدم
آرسه: نه، شما به این چیزها معتقد نیستید شما اختلافات طبقاتی را قبول دارید شما از طبقات بالا دفاع میکنید در واقع شما طرفدار سرمایهدارها هستید شما معتقدید یک اقلیت باید اکثریت مردم را استثمار کند
سانتوره: استثمار، حرفهای گنده! برای چه؟ چه استفادهای برای شخص من دارد؟
آرسه: باعث می شود پیش خودتان فکر کنید ارباب شدهاید نه آن چیزی که واقعا هستید یعنی یک نوکر.
.برگرفته از فیلم حکومت نظامی (1972) ساخته کنستانتین کوستا-گاوراس-